خوابهایم همیشه برایم جالب بوده اند از فیلمهای جنگی گرفته تا ماهی که توی آب گریه می کرد و اشکش حباب  می شد و وقتی بالا میومد مترکید و یه پروانه ازش خارج می شد ولی خواب ثابت من مدرسه و پیدا نکردن کفشام بوده و جدیدا هم افتادن یکی از واحدهای درسی با اینکه چند ساله فارغ التحصیل شدم و لی دوست داشتم خوابامو به شعر بنویسم و : 

آب و ماهی و درخت 

چشمه های دور و سخت 

مدرسه ، کتاب و امتحان 

درس و مشق دیر وقت 

کفش های تابه تای صورتی 

اسبهای سفید بخت 

عشقهای رفته و نیامده 

رازهای سر به مهر دشت 

خوابهای من پر از شعور 

شعرهای شبانه گشت 

سیب من دو نیمه می شود 

او ونیمه ای که رفت 

خواب من تمام می شود 

لحظه ای درنگ و لخت 

رازهای من خواب بوده اند 

خیال من تخت تخت